مرد قمی، برجساز ویکی از خیران خوشنام این شهر بود که بهگفته خانوادهاش صبح آن روز برای رفتن به محل کارش از خانه خارج و پس از آن به طرز مشکوکی ناپدید شد.
یک روز پس از این ماجرا، مأموران گشت پلیس فرودگاه بینالمللی امام خمینی در محدوده فرودگاه در حال گشتزنی بودند که به سرنشینان خودروی پژویی مشکوک شدند. آنها زن و مردی جوان بودند که داخل ماشین با هم درگیری داشتند و به محض دیدن پلیس، تغییر مسیر دادند و خلاف جهت خیابان فرار کردند. مأموران به تعقیب این خودرو پرداختند و دقایقی بعد موفق شدند آن را متوقف کنند. سرنشینان ماشین مدعی بودند که زن و شوهر هستند و درگیری آنها اختلافات خانوادگی است.
اما مأموران که به آنها مشکوک بودند شروع به بازرسی ماشین کردند. آنها در صندلی عقب مردی را با دست و پا و دهان بسته یافتند که جانش را از دست داده بود و نفس نمیکشید. زوج جوان که وحشتزده بودند مدعی شدند که قربانی گروگان آنها بوده اما در بین راه جان باخته است. در این شرایط زوج جوان بازداشت شدند و با انتقال آنها به اداره پلیس، معلوم شد که جسدی که داخل ماشین آنها بود متعلق به همان برجساز خیر قمی است که یک روز قبلتر ناپدید شده بود.
در ادامه مرد جوان در بازجوییها گفت: مقتول مرد خیری بود که به من و همسرم کمک مالی میکرد. من مدتها بود که معتاد شده و بهخاطر اعتیادم کارم را از دست داده بودم. مقتول در شهر ما یعنی قم زندگی میکرد و همه از خوبی او میگفتند. یکی ازآشنایانمان وی را به ما معرفی کرد تا به ما کمک مالی کند.
وی ادامه داد: همسرم با مرد خیر صحبت کرده و به او گفته بود که من معتاد هستم. قرار بود مرد خیر هزینه درمان مرا بپردازد تا در کمپ بستری شوم و ترک کنم. وقتی این موضوع را شنیدم مخالفت کردم و به همسرم گفتم مقتول را به بهانه اینکه مرا به کمپ ببرد به خانهمان بکشانیم. میخواستم او را گروگان بگیرم و حسابش را خالی کنم. حتی میخواستم در قبال آزادیاش از خانوادهاش درخواست میلیاردها تومان، پول کنم.
متهم گفت: روز حادثه مقتول به خانه ما آمد که مرا به کمپ ببرد که با تهدید چاقو، دست و پا و دهانش را بستم و او را در صندلی عقب ماشینم قرار دادم. نقشه را با همدستی همسرم اجرا و به سمت تهران حرکت کردیم. وقتی به حوالی رباطکریم رسیدیم، تصمیم گرفتم کارتهای گروگان را بگیرم و حسابش را خالی کنم. او هم از ترس جانش کارتش را به همراه رمزش در اختیارم قرار داد و در مدت ۲۴ساعتی که او گروگان ما بود هرچه میخواستم با کارت او میخریدم.
وی ادامه داد: به گروگان غذا هم دادیم اما نمیدانم چه شد که ناگهان فوت کرد. احتمال میدهم که بهدلیل گرمازدگی جانش را از دست داده است. وقتی دیدیم او فوت شده ترسیدیم و بهدنبال راهی برای پنهان کردن جسد بودیم اما مأموران فرودگاه ما را دیدند و دستگیرمان کردند. با دستگیری این زوج، اولیای دم با حضور در دادسرای جنایی تهران خواستار قصاص آنها شدند. بازپرس شعبه سوم نیز پس از تحقیقات تکمیلی و بررسی تمامی شواهدی که بهدست آمده بود، برای زن و شوهر آدمربا به اتهام مشارکت در قتل کیفرخواست صادر کرد تا آنها بهزودی به اتهام قتل عمدی در دادگاه کیفری محاکمه شوند.